ر مثل رسیدن

ریحانه جان با تمام وجودم برات انرژی مثبت میفرستم امیدوارم بت برسه عزیزم.  امیدوارم کارات رو دور خوب پیش بره . امشب با مامانم میرم بیمارستان . فردا صبح عمل میشه . نمیدونم که برمیگردم.  ولی هر چی هست فر ر مثل رسیدن...

همین الان یادم افتاد باید پست آخر ماه رو بذارم .

راستش نمیدونم چقدر براتون باور کردنیه که این ماه هم تونستم با خودم و بقیه خوب پیش برم .

مشکلات ریز و درشت زیاد هست اما من سعی میکنم استراتژی متفاوتی به کار بگیرم و بشون غلبه کنم بدون اینکه خودم رو اذیت کنم یا کمتر اذیت کنم .

تو کارم خیلی فعال تر و خلاق تر شدم .

کلاس طراحی حقیقی به مجازی تغییر کرد .

از استادم خیلی ناراحت شدم.  ولی مهم نیست. 

باید برم . فعلا .

ر مثل رسیدن...

یکشنبه شب بعد از اینکه از کلاس برگشتم و داداشم فوتبال نگاه کرد تقریبا ساعت 11 رفتیم  بیمارستان و تا کارای اولیه ش رو انجام دادیم و داداشم رفت شده بود یه رب به یک . اونقدر خسته بودم که فکر میکردم از خس ر مثل رسیدن...